جدول جو
جدول جو

معنی دربندان دادن - جستجوی لغت در جدول جو

دربندان دادن
(پَ کَ دَ)
محاصره دادن. محاصره کردن. حصار دادن:
ملک الموت داده دربندان
حصن عمر ترا و تو خندان.
سنائی.
بر این منوال ایشان را دربندان می دادند و در محاصره بدان درجه مبالغه می نمودند. (ترجمه تاریخ اعثم کوفی ص 32). اگر اهل حصار بیرون آیند جنگ کند والا دربندان می داده باشد. (ترجمه تاریخ اعثم کوفی ص 75). رجوع به دربندان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ شُ دَ)
محاصره کردن. حصار کردن: بردن چند منجنیق و دربندان کردن حصار قوقه را. (تاریخ سیستان). آمدن بدر شهر غرۀ ربیع الاول هم در این سال و چهل روز دربندان کردن و شبیخون آوردن ازدرون شهر بر ایشان. (تاریخ سیستان). دربندان کردن قلعۀ برونج و خالی کردن قلعه را از مردم. (تاریخ سیستان). آوردن پسر امیر خلف و دربندان کردن ارگ به سال ششصد و بیست و چهار. (تاریخ سیستان). رجوع به دربندان شود، در تداول عوام، مسدود کردن همه درها. همه درها را بستن: چرا دربندان کرده اید
لغت نامه دهخدا